۱۳۹۸ بهمن ۴, جمعه

به بهانه ی روز جهانی مذهب


            باورهای خرافی مذهبی و تاثیر آن بر کودکان











نگارنده : زهره ح.


اهداف مقاله:

1)      تعریف دین و مذهب
2)      چرا خرافات به دین و مذهب وارد می شود ؟
3)      گروه هدف در تبلیغات مذهبی و اشاعه خرافات چه کسانی هستند و خرافات چه تاثیری براین افراد دارد؟
4)      چطور تبلیغات خرافی مذهبی حقوق انسانی افراد را نقض می کند ؟

روز جهانی مذهب : این روزمراسمی است که هرساله در سومین یکشنبه ماه ژانویه با تشکیل کنفرانس های مختلف
در برخی از کشور ها با حضور مردمی از ادیان مختلف برگزارمی شود . این روز اولین بار در سال 1950
توسط جامعه  بهاییان آمریکا جشن گرفته شد و به رسمیت شناخته شدو هدف آن جلب توجه مردم دنیا به یگانگی و وحدت میان ادیان بود و اینکه بتوان از مذهب در راه وحدت بشر گام برداشت چراکه خداوند مرجع و اساس تمامی ادیان است .

تعریف دین: دین در اصطلاح به قانون الهی اتلاق می شود که برای صاحبان عقل و فکر ( بشر) آمده است و دربرگیرنده اصول و فروعی می باشد .

تعریف مذهب : مذهب نیز در لغت ، معانی مختلفی دارد مثلا به معنای طریقه و روش و یا به معنی رأی و اعتقادی است که  بر اساس آن فعلی را انجام می دهند.
در واقع دین ، مفهومی عام است و مذهب مفهوم خاصی از دین می باشد. مثلا اسلام عام است و شامل همه ی فرقه های اسلامی می شود ولی مذاهب منشعب از دین اسلام علاوه بر اعتقادات مشترک اسلامی ، اعتقادات خاصی دارند که دیگر مذاهب ندارند. مانند تفاوت های شیعه و سنی. بر این اساس گاهی یک دین شامل چند مذهب می شود. البته امروزه مذهب ودین مترادف یکدیگر بکار برده می شوند.
در زندگی روزمره به غیر از مشغولیت ها ، انسان نیازمند ارتباط قلبی یا درونی و یا می توان گفت ماورائی است که با آن بتواند بر چالشهای زندگی غلبه کند. به این نوع ارتباط  و باور و مسیرهایی که افراد در یک دین پیش میگیرند ، مذهب گفته می شود که اعمال و تشریفات خودش را دارد.
بیش از نود درصد مردم دنیا نوعی مذهب دارند. چرا که بعد از ملیت ، مهمترین عامل شکل گیری هویّت انسان مذهب است.  البته برخی ازمذاهب چیزی جز لیست بایدها و نبایدها نیستند که انسان برای مقرب درگاه خداوند بودن ، موظف به پیروی از آنهاست.دو نمونه از این مذاهب اسلام و یهودیت است که اسلام پنج اصل دارد و یهودیت ده ها دستور و سنت دارد که باید نگه داشته شوند. سایر مذاهب هم بیشتر تمرکز بر انجام تشریفات دارند تا اطاعت از یک سری قوانین. مانند بودایی ها و هندو ها و یا مسیحیان کاتولیک. به طور کلی می توان گفت مذهب واقعی نه بر اساس قانون است و نه بر اساس تشریفات بلکه مذهب حقیقی رابطه با خداست.
البته نباید این نکته را نادید گرفت که ادیان و مذاهب در طول تاریخ از منتقدان و افرادی که دیدگاه عقلانی به آنها داشته اند جدا و چه بسا از آنان ترسان بوده اند و این تنها منحصر به دین اسلام نمیشود و زندگی گالیله دانشمند معروف ، مصداق این موضوع است.
با توجه به تعاریف ارائه شده می پردازیم به کشور ایران که گفته می شود حکومت دینی دارد. در حالی که همگان واقف هستند که حکومت دینی ، امری ناممکن است چرا که دین دولتی می شود و عملا به ابزار قدرت در دست حکّام تبدیل می شود و برای حکمرانی بر مردم مسلما قوانین و احکام ساختگی به جای قوانین کاربردی در جامعه اجرا میشود که نه تنها اسلامی نیست بلکه بدترین نوع ستم بر مردم و سوء استفاده از باورهای آنان است.
این همان جایی است که پای خرافات به دین باز می شود و هر بلایی بر سر مردم به اسم دین می آید به نام حکمت تمام می شود و چون حاکمیت مقدس است ، مجالی برای تعقل و نقد باقی نمی ماند و اینگونه ، حکومت برای بقای استبداد خود افکار عموم مرد را از مسائل پایه و اساسی دین ، به امور بی اهمیت و ساختگی معطوف می کند به طوری که تمام جوانب زندگی افراد را فرا می گیرد. در حالی که دین فقط بخشی از زندگی انسان است نه همه آن و در باورهای دینی تقدّس مختص ذات خداست و بقیه ی تقدس ها ساختگی است. در واقع خرافات به چیزی گفته می شود که سند و مدرکی نداشته باشد و بدون اینکه ریشه و اصلی داشته باشد افراد به آن معتقد باشند که گاهی یک فرد تصورات ذهنی خود را در جامعه گسترش می دهد و گاهی یک حکومت برای کسب منافع به ترویج خرافات در بین مردم می پردازد و با توجه به اینکه کودکان و نوجوانان نسل جدید و جوان یک جامعه و پرورش دهندگان نسل بعدی جامعه هستند ، این گروه را هدف قرار می دهد.
نظر به اینکه آموزش و پرورش در تربیت کودکان جامعه نقش کلیدی دارد و آنچه در کودکی آموخته شود در ذهن افراد نقش می بندد و ملکه ی ذهن آنها می شود و مسیر فکری آنها را تعیین می کند می توان به این نتیجه رسید که گروه سنی هدف افکار خرافی همیشه کودکان و نوجوانان هستند و دست و پنجه نرم کردن با خرافات آنان را از مسیر تعقل و پرسش گری دور می کند و به جای استفاده از مذهب به هدف گفتگو با خالق و اتصال به نیروی لایتناهی دقیقا برخلاف جهت هدف مذهب و درست در مسیرهایی قرار می گیرند که در تضاد کامل با یکتاپرستی است و چه بسا موجبات بزهکاری را نیز در آنان افزایش می دهد.
مطابق تحقیقات روانشناختی افرادی که اعتماد به نفس پائین دارند ، به نیروهای خود اعتماد ندارند ، با زندگی واقعی در ارتباط نیستند و احساس می کنند تسلطی بر زندگی نداشته و نمی خواهند مسئولیت تصمیمات خود را برعهده بگیرند ، بیشتر به سمت خرافات گرایش دارند و این افراد سعی می کنند برای همه ی امور طبیعی ، علل ماوراء الطبیعه پیدا کنند و به مسائلی مانند جادو ، فال ، سِحر ، وِرد و ذکر روی می آورند و چون اطلاعات کافی ندارند در بسیاری از موارد مرز بین مذهب و اینگونه خرافات را نمی توانند از هم تشخیص بدهند. از موارد بسیار خرافات مذهبی در میان ایرانیان می توان به چند مورد اشاره کرد : قمه زنی ، قفل یا پارچه سبز بستن به ضریح امامزادگان جهت رفع حوائج ، یا ریختن پول و نذورات به داخل ضریح امامزادگان و یا انداختن نامه و عریضه به درون چاه ها ، مرده پرستی و تضرع و گریه و زاری برای رسیدن به حوائج دنیوی و اخروی و یا ایجاد تقدس برای افرادی که به هر شکلی در دفاع از کشور جان خود را از دست داده و یا در راه بسط ایدئولوژی حکومت جمهوری اسلامی ایران کوشیده اند. تا جایی که حتی داستان های ساختگی در مدح ایشان بر روی منبرها و سخنرانی ها و مداحی ها گفته می شود.
مسلما کودکان و نوجوانان ایرانی که در مرحله شکل گیری شخصیت و تعیین هویت خود در معرض چنین افرادی در جامعه قرار می گیرند و رسانه ها ، تریبون ها و آثار مکتوب تماما در خدمت ترویج چنین افکاری به شستشوی مغزی آنها می پردازند ، ناخواسته وارد این محلکه می شوند و با این تفکر بزرگ می شوند که تو در مقابل تثدیری نوشته شده قرار داری و همه چیز از قبل برایت تعیین شده و چون دین به معنای تسلیم تام در برابر معبود است باید خاضعانه راضی و قانع باشی و دائما به او القا می شود که باید در تضرع و گریه برای بزرگان دین باشی تا به بهشت بروی زیرا سعادت تو نه در این دنیا که در دنیای دیگری رقم خواهد خورد. از سوی دیگر اجازه ی پرسش گری و تحقیق و جستجو و یافتن چرایی این مطالب به کودک و نوجوان داده نمی شود  و پرسش در مورد ماهیت مطالب مذهبی خود ، نوعی خط قرمز می باشد و بدین سان ابراز هر نوع عقیده پیرامون آن سرکوب می شود و حتی شک کردن در صدق آنها منجر به هلاکت و جهنم سوزان خواهد بود. پرورش کودکان و نوجوانان با چنین نگرشی ، افرادی را می سازد که اعتماد به نفس برای پرسش گری و بیان عقاید خویش ندارند و به راحتی در برابر سرکوب سر فرود می آورند و به دنبال حقیقت وقایع اطراف خود نیستند و به نوعی فرهنگ تسلیم در برابر پدیده های اجتماعی دچارند. این افراد منتظرند که معجزه ای رخ بدهد و بدون هیچ تلاشی و با توسل و تضرع و نذر و آجیل مشکل گشا ، مشکلاتشان حل شود. کاملا واضح است که سود این تجارت کثیف ، به جیب حاکمانی می رود که دنیای مردم را تباه می کنند تا بهشت را در دنیای دیگر عرضه دارند و این چنین سرمایه های ملی را به یغما ببرند و افراد را از حقوق اولیه شهروندی محروم کنند و به راحتی بر نسلی که خودشان آنها را با این افکار نخ نما به حاشیه کشانده اند ، حکومت کنند و به جای نجات جان مردم از هزاران گرفتاری کوچک و بزرگ اجتماعی آنها را به زهد و تقوی و تذهیب نفس تشویق کنند که نتیجه اش می شود افرادی با خواسته های سرکوب شده و خشم های فرو خورده که با هر تلنگری دست به خشونت می زنند و اتفاقا برای انجام هرگونه بزهکاری خودشان را پشت نقاب مذهب پنهان می کنند تا به امیال خود دست یابند. چنانچه شاهدیم که تفکیک جنسیتی و تربیت مذهبی خرافی و افراطی که در ایران صورت می پذیرد هرگز تضمین کننده ی پرورش افراد با ایمان و درست کار نبوده و نیست. کما اینکه اخبارهای مختلفی از بزهکاری و انحراف اخلاقی مذهبیون مطرح جامعه ایران وجود دارد.
درصد زیادی از کودکان و نوجوانان ایران زمین به افسردگی دچار هستند و این حاصل به زور خوراندن مذهب به آنان است. تلویزیون را که روشن می کنند تمامی کانال ها به جنگ و خونریزی و انتقام و روضه و گریه و سخنرانی های مذهبی می پردازد و گاهی سریالی اگر از تلویزیون پخش می شود محتوایش حزن و اندوه و فقر و بیچارگی است. گویی شادی و تفریح بر کودکان و نوجوانان و این نسل حرام است. این همان اتفاقی است که برای کودکان و نوجوانان دهه شصت افتاد.
با ورود اینترنت آگاهی نسل جدید نسبت به قبل افزایش یافته و دید بهتری نسبت به مسائل اطراف خود به ویژه نگرش های مذهبی ساختگی و خرافی دارد. اما کنکاش در مسائل دینی با سانسور ، فیلترینگ و یا حتی عدم چاپ و عرضه ی کتاب های نوشته شده با این مضمون مواجه می شود و کودکان و نوجوانان پرسش گر و کم اطلاع با تعمیم این موضوع به اصل مذهب به این نتیجه گیری می رسند که کلا مذهب خرافه است. بنابراین کاملا از دین گریزان می شوند و عده ی دیگری که در خانواده های مذهبی بزرگ می شوند و یا خودشان گرایشات مذهبی قوی تری دارند ، تبدیل به افراد مذهبی دُگم و متعصبی می شوند که فرهنگ گفتگو را نمی شناسند و می خواهند مذهب را به زور به دیگران بخورانند. بدین سان جامعه دچار دو دسته گی می شود و نمونه ی آن وقایع آبان ماه 1398 است که عده ای برای مطالبات اجتماعی خود به اعتصاب و تظاهرات پرداختند و سرکوب شدند و جزو اشرار و کفار و خارج شدگان از دین و دیانت و معاندان جمهوری اسلامی ایران معرفی شدند و عده ای دیگر که تمام تریبون های تبلیغات مذهبی در دستشان است از سوی رهبر جمهوری اسلامی ایران مردم واقعی و دین داران خطاب شدند و به خیابان ها آمدند و گروه دیگر را محکوم کردند.
در صورتی که بنا به ماده دو اعلامیه جهانی حقوق بشر ، همه ی افراد فارغ از مذهب ، نژاد و عقایدشان باید از حقوق و آزادی های یکسانی بره مند باشند و طبق ماده هجده اعلامیه جهانی حقوق بشر هر کس حق دارد از آزادی فکر و مذهب و یا حتی تغییر مذهب برخوردار باشد. این در حالی است که در اصل سیزده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از مذاهب دیگر مانند زرتشتی ، کلیمی و مسیحی یاد شده است که می توانند آزادانه به امور دینی خود بپردازند ولی در عمل مشاهده می کنیم نه تنها حقوق این اقلیت های مذهبی در حمهوری اسلامی ایران نقض می شود بلکه میان خود مسلمانانِ شیعه نیز دو دستگی ایجاد شده است و اینگونه موجب آشفتگی اجتماعی و هرج و مرج کنونی ایران شده است و کودکان و نوجوانان ایران زمین را از حق داشتن دنیایی زیبا و آزاد مطابق با ماده ی 28 اعلامیه جهانی حقوق بشر و حق امنیت اجتماعی  مطابق با ماده بیست و دو اعلامیه جهانی حقوق بشر و صدها حقوق مادی و معنوی دیگر محروم ساخته است و در نهایت حاکمان مذهبی به اهداف شوم خود می رسند و به قول معروف تفرقه می اندازند و حکومت می کنند و از آب گل آلود ماهی می گیرند و به سودجویی و ثروت اندوزی می پردازند و با دور کردن افکار کودکان و نوجوانان از راه درست تفکر ، مانع توسعه جامعه از لحاظ علمی و اقتصادی می شوند و پتانسیل کاری جوانان را به انفعال و پوچی کشانده و روحیه ی تلاش و تحقیق را تضعیف می کنند و برای موجه جلوه دادن چهره خود هر روز هیزم بیشتری به آتش خرافات مذهبی و تبلیغات پیرامون آن می ریزند تا شاید مردمی را که دنیایشان و کودکی و نوجوانی و بهترین روزهای عمرشان را تباه کرده اند ، به گفته خودشان به بهشت برین رهنمون شوند.

به یزدان که ما گر خِرَد داشتیم                   کجا این سرنجام بد داشتیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر