آه از این جمهوری ننگین اسلامی
آه از این بیداد و وای از ظلم و ویرانی
آه از دانشجوی آزاده ی بیدار زندانی
صدفغان از فقر ، از تبعیض ، بی نانی
نوجوان کوله بر را جان به لب آمد
نِی زسرمای زمستان بلکه از طاغوت اسلامی
گَشته اَموال وطن مایملک یک عدّه ی جانی
آتش افروزان بیگانه
زِهَر آیینِ انسانی
گَشت دنیا غرق اَفسوس و پریشانی و حیرانی
از هزاران کُشته ی آبان ، به جرمی که نمی دانی
هر ندای حق طلب ، باشد زِ اَشرارِ خیابانی
از خزر تا تنگه ی هرمز به چنگالش گروگانی
می زند بر طبل جنگ این لشگر مَلعونِ عُدوانی
مفتخر امّا به نا
اهلیِ سردارش ، سلیمانی
خون ایرانی مباح و حافظ سوری و لبنانی
آسمان و خاک ایران
نیست ایمن بهر ایرانی
واژگون کردند با موشک هواپیمای اوکراینی
ناجوانمردانه نامیدند آن را خبط انسانی
کودکان سیستان غرقه به سیل و نابسامانی
او به زور و زَرخریده عدّه ای ، بهر سخنرانی
می کشد تاریخ بر رویت به زودی خط بُطلانی
ای نه جمهوری ، نه اسلامی ، نه ایرانی ! ( سُراینده : زهره ح. – ژانویه 2020 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر