۱۳۹۷ دی ۱۱, سه‌شنبه

یک زندانی در زندان مرکزی مشهد اعدام شد


روز یکشنبه، حکم اعدام یک زندانی متهم به “قتل” در زندان مرکزی مشهد به اجرا درآمد.
 به نقل از روزنامه خراسان، روز یکشنبه ۹ دی‌ماه ۱۳۹۷، مرد ۳۶ ساله‌ای که متهم است همسر و دخترش را به قتل رسانده بود، در زندان مرکزی مشهد اعدام شد.
بر اساس این گزارش ماجرای این پرونده در نیمه‌شب سوم آذر سال ۱۳۹۴ هنگامی آغاز شد که یکی از مأموران کلانتری سیدی مشهد در تماس با قاضی ویژه قتل عمد، از قتل مادر و فرزند خردسالش در طبقه چهارم یک مجتمع آپارتمانی واقع در کوچه خاکستری خبر داد. پس از آن قاضی سید جواد حسینی (قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) به همراه کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی، پزشک قانونی و عوامل بررسی صحنه جرم، در محل وقوع جنایت حضور یافت و بدین ترتیب، تحقیقات قضایی و پلیسی در این باره آغاز شد.  جسد خون آلود زن جوان که با چندین ضربه جسم سخت و لبه دار به قتل رسیده بود، روی رختخواب پهن شده در پذیرایی منزل و کنار دیوار اپن آشپزخانه قرار داشت و دختر ۱۴ ماهه او نیز در حالی کنار مادر و روی تشک کوچکش افتاده بود که بررسی‌های مقدماتی نشان می‌داد وی از طریق انسداد راه تنفسی، خفه شده است.
گزارش خراسان حاکی است: “شوهر مقتول، با صدور دستورات ویژه قضایی تحت تعقیب پلیس قرار گرفت تا این که چند روز بعد (هفتم آذر سال ۹۴) داخل یک دستگاه خودرو در خیابان میثم شمالی مشهد شناسایی و دستگیر شد”.
متهم این پرونده جنایی پس از مراحل بازجویی در حالی که بیان می‌کرد از کارم بسیار پشیمانم، توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به منزل خود واقع در کوچه خاکستری منتقل شد.
«حسین. چ» وقتی مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت، گفت: “پس از آن که از همسر اولم جدا شدم، با یکی از بستگانم ازدواج کردم. قبلاً به مواد مخدر اعتیاد داشتم اما چند سال بود که اعتیادم را ترک کرده بودم تا زندگی سالمی داشته باشم”.
متهم ۳۶ ساله افزود: “از گذشته در شغل «داربست» مشغول به کار بودم اما از مدتی قبل که به خاطر رکود کارهای ساختمانی کار ما هم کم شده بود، بیکار بودم و همین موضوع موجب بروز اختلافات خانوادگی بین من و همسرم شده بود. منزل متعلق به همسرم بود و او خیلی مرا به خاطر بیکاری سرزنش می‌کرد، تا این که شب قبل از حادثه این سرزنش‌ها شدت گرفت با این حال سکوت کردم و خوابیدم. صبح روز بعد حدود ساعت ۷ یا ۸ صبح بود که از خواب بیدار شدم اما هنوز همسر و دختر کوچکم در خواب بودند. در این لحظه یاد حرف‌های شب گذشته او افتادم و کنترلم را از دست دادم و تصمیم بدی گرفتم. چکش را از آشپزخانه برداشتم و به طور ناگهانی ضربه‌ای به سر همسرم کوبیدم، او فقط جیغ بلندی کشید که دیگر من فرصت هیچ عکس‌العملی را به او ندادم و ضربات دیگر را نیز فرود آوردم. خون به در و دیوار پاشیده بود و دختر ۱۴ ماهه‌ام که با فریادهای من از خواب بیدار شده بود، گریه می‌کرد اما من حال مناسبی نداشتم، چکش را روی زمین انداختم و با دستم دهان دخترم را که کنار مادرش بود فشار دادم و او را نیز خفه کردم”.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر